گنجشکه میخوره به یه موتور سوار و بیهوش می شه،به هوش که میاد میبینه تو قفسه،یکم فکر میکنه و میگه:ای وای،کشتکش!
[ سه شنبه 92/5/29 ] [ 5:54 عصر ] [ فاطمه راد ]
یکی جلوی آینه وایستاده بود بهد گفت:من تورو یه جایی ندیدم؟بعد کمی فکر کرد و گفت آهان!!!!!تو رو توی سلمونی دیدم.....
[ سه شنبه 92/5/29 ] [ 5:52 عصر ] [ فاطمه راد ]
سه تا دیوونه تو اتاق باهم بودن.دوتاشون داشتن تکنو میزدن سومی داشت با خودش میگفت:سبز آبی قرمز.ازش پرسیدن:اونا تکنو میزنن تو چیکار میکنی؟گفت:من رقص نورم!
[ سه شنبه 92/5/29 ] [ 5:50 عصر ] [ فاطمه راد ]
به یه نفر میگن ساعت چنده؟بلد نبوده،میگه:بدو بدو دیرت شده
[ سه شنبه 92/5/29 ] [ 5:47 عصر ] [ فاطمه راد ]
یه مرده تو موزه لوور فرانسه خسته میشه،یه صندلی خالی میبینه میره میشینه /مامور موزه میاد میگه:آقا پاشو این صندلی ناپلیونه!می گه:خب بابا!هر وقت اومد بلند میشم.
[ سه شنبه 92/5/29 ] [ 5:45 عصر ] [ فاطمه راد ]
پسری داشت گریه میکرد باباش پرسید چی شده؟گفت:عاشق شدم!باباش گفت:حالا عتشق کی هستی؟گفت:هرکسی که شما صلاح بدونی.
[ سه شنبه 92/5/29 ] [ 5:39 عصر ] [ فاطمه راد ]
دو نفر داشتن تو یه ماشین بمب کار میذاشتن.یکیشون به اون یکی میگه:اگه این بمب الان منفجر شه چیکار کنیم؟اون یکی میگه نگران نباش من یکی دیگه دارم
[ سه شنبه 92/5/29 ] [ 5:37 عصر ] [ فاطمه راد ]
گلبول های سفید خونم فدای باکتری های وجودت(ابراز محبت به سبک پزشکی)
[ سه شنبه 92/5/29 ] [ 5:35 عصر ] [ فاطمه راد ]
::