پسری داشت گریه میکرد باباش پرسید چی شده؟گفت:عاشق شدم!باباش گفت:حالا عتشق کی هستی؟گفت:هرکسی که شما صلاح بدونی.
[ سه شنبه 92/5/29 ] [ 5:39 عصر ] [ فاطمه راد ]
آخرین مطالبپیوندهاسایت آوازکطراح قالب: آوازک |
درباره وبلاگآرشیو ماهانهبرچسبهای وبلحظه ای (36)
حجاب و عفاف (34)
جملات کوتاه (32)
عارفانه (12)
نصیحت (11)
پند آموز (11)
دوستانه (11)
رهبری (9)
13 آبان (8)
داستانک پایداری (8)
طنز (8)
پری (7)
زندگی (6)
گذشته های نزدیک (5)
سیاسی (4)
نقاشی خدا (3)
عاشورا (2)
پزشکی (2)
باران (2)
22 بهمن (1)
sms (1)
روز دختر (1)
شب قدر (1)
شوخی با خدا (1)
لینک های ویژهدیگر امکانات |
|
[ طراح قالب: آوازک | Theme By Avazak.ir | rss ] |